5تیر1391
سلام دختر خوشگلم امروز صبح ساعت 5 از خواب بیدار شدیم نماز خواندیم و به همراه 2 تا مامان جونت به طرف بیمارستان حرکت کردیم . ثانیه شماری های آخر شروع شده بود و ما دل تو دلمون نبود که این مهمون کوچولو رو که نه ماه انتظار دیدن اون رو می کشیدیم رو ببینیم . ساعت 6 به بیمارستان رسیدیم و مامانی رو برای بردن به اتاق عمل آماذه کردند ساعت 7 و 40 دقیقه تو چشم های کوچولوتو بهین جهان باز کردی ...
نویسنده :
بابا و مامان
12:53